سه مانع اصلی اعتماد به نفس
سه مانع اصلى در راه فرایند اعتماد به نفس و به ثمر رسیدنش وجود دارد که ما باید متوجه این سه رخنه باشیم. این سه رخنه میتوانند فرایند اعتماد به نفس ملى و منتهى شدن آن به پیروزىهاى پىدرپى و رسیدن به آرمانها را مخدوش کنند.
الف) یأس و تیره کردن افق
اول، ایجاد یأس است؛ تیره کردن افق، به رخ کشیدن فاصلههاى علمى. این واقعیتى است؛ ما از لحاظ علمى، امروز با دنیاى پیشرفتهى علمى که دویست سال است دارد کار علمى میکند، فاصله داریم. این فاصلهها را به رخ میکشند و میگویند آقا چطور میخواهید شما اینها را طى کنید؟ مگر میشود؟ جوان محقق و پژوهشگر و دانشمند ما را با این کار مأیوس میکنند. من میگویم: بله، میشود؛ چرا نمیشود؟ ما از دانش دیگران استفاده میکنیم و پا را یک قدم بالاتر میگذاریم؛ کمااینکه این کار را کردهایم. ما از دانش دیگران استفاده کردهایم. گاهى چیزهائى ساختهایم که در دنیا نیست؛ مثل بعضى از پیشرفتهاى پزشکى و داروئى و امثال اینها. اینها با استفاده از مقدمات دانش غربى به دست آمده، اما کارهاى بزرگترى از آنها انجام گرفته. فاصله نباید ما را مأیوس کند. ما میتوانیم شتاب علمىمان را زیاد کنیم؛ این فاصله را روزبهروز کمتر کنیم؛ همت کنیم پیش برویم. بخصوص که امروز دنیاى غرب دچار آفتهاى جدى است که در پنجاه سال پیش و صد سال پیش این آفتها را نداشت. امروز آفتهاى اخلاقى، آفتهاى جنسى، تزلزل روحیهها در غرب خیلى شدیدتر از آن روزهاست؛ امروز اینها در آنجا یک گرفتارى است. البته این مسائل بلندمدت، خودش را آسان نشان نمیدهد؛ اما از حرفهاى آنها، از حرفهاى اندیشمندانشان، متفکرینشان آدم میفهمد که نگرانند. نسل جوانشان رو به انحطاط است، جرم و جنایت رو به توسعه است، فروپاشى خانوادهها رو به تزاید است و همین طور دارد زیاد میشود؛ مهار هم از دستشان خارج شده است و گرفتارند. چه اشکال دارد؛ یک ملتى که مصمم است، خودش را تا حدودى میتواند از این بلایا حفظ کند، تصمیم دارد، توکل به خدا دارد، اعتماد به نفس دارد، آرمانهاى مشخص هم دارد، این راه را طى کند؟ کمااینکه آنها طى کردند. ما یک روزى جلوتر از غرب بودیم؛ ما دچار آفت شدیم، آنها تلاش کردند، جلو افتادند. ما حالا میتوانیم جلو بیفتیم. طى کردن فاصلهها مطلقاً مستبعد نیست از یک ملتى که جوانش با همت حرکت میکند و پیش میرود؛ مسئولان و مدیرانش هم با همت مىنشینند برنامهریزى و طراحى میکنند. بنابراین سه تا مانع ممکن است دشمن طراحى کند: یکى پراکندن یأس، یکى منحرف کردن استعدادها، یکى هم برخورد سخت و خشن؛ یعنى تحمیل تهاجم نظامى و از قبیل اینها.
در مورد این مسئلهى اول که پراکندن نومیدى و یأس است، من اصرار دارم شما جوانها بیشتر فکر کنید، تأمل کنید و نشانههایش را ببینید. همین الان دارند این کار را میکنند؛ یک عدهاى هم براى آنها و از زبان آنها و از حنجرهى آنها به نفع آنها حرف میزنند.
چند نمونه از القای یأس
حالا این چند مورد را ببینید: یکى از آنها مسئلهى انرژى هستهاى است. در داخل کشور خودمان جنجال راه انداختند که آقا انرژى هستهاى هزینهى بدون سود است؛ چرا دارید این کار را میکنید؟ حالا تبلیغات جهانى که این مسئله را کاملاً دنبال میکرد و هنوز هم میکند؛ اما در داخل کشور خودمان از اولى که این مسئلهى هستهاى مطرح شد، از پنج شش سال قبل از این تا حالا مرتباً این مطلب را گفتهاند و تکرار کردهاند. حتّى عدهاى نامه نوشتند و گفتند آقا ما فیزیکدانیم. اینکه میگویند ما توانستهایم دستگاههاى سانتریفیوژ را راه بیندازیم، اصلاً واقعیت ندارد! به قدرى قرص این را گفتند که ما مجبور شدیم افرادى را بفرستیم و بگوئیم بروند بازرسى کنند، درست ببینند؛ نکند که همینى که اینها میگویند، باشد. این، مال پنج شش سال قبل است. رفتند، آمدند گفتند نه آقا! کار، بسیار خوب، صحیح، علمى و محکم دارد انجام میگیرد. اول گفتند نمیشود، نمیتوانیم؛ بعد که دیدند توانستیم، گفتند آقا این هزینهاى است که سود ندارد، فایدهاى ندارد. بنده در سخنرانى عمومى عید نوروز سال گذشته مفصل دربارهى این صحبت کردم و نمیخواهم تکرار کنم. چطور فایدهاى ندارد؟ ما براى بیست سال دیگر حداقل بایستى بیست هزار مگاوات برق از انرژى هستهاى به دست بیاوریم. برآوردى که براى مصرف انرژى در کشور و تولید برقِ مورد نیاز کردهاند، حداقل بیست هزار مگاوات باید از طریق انرژى هستهاى باشد؛ والّا ما باید برق را از دیگران گدائى کنیم؛ یا اگر نتوانستیم گدائى کنیم، یا ننگمان آمد، یا به ما ندادند، از خیر چیزهائى که با نیروى برق میچرخد، باید بگذریم؛ از کارخانه، از تولید، از بسیارى از ابزارهاى پیشرفت. خب، ما کِى شروع کنیم تا بتوانیم بیست هزار مگاوات را بیست سال دیگر به دست بیاوریم؟ الان اگر دیر هم نشده باشد، قطعاً زود نیست. ممکن است دیر هم شده باشد. ببینید چه مغالطهى عجیبى است که «آقا احتیاج نداریم»! یا میگویند: شما نیروگاه هستهاى که نمیتوانید بسازید؛ این اورانیومهاى غنىشدهى سه چهار درصد را براى چه میخواهید؟ باز بحث «نمیتوانید» است. چرا نمیتوانیم؟ ملتى که بدون کمک و بدون استاد توانست یک چنین مراکز عظیم غنىسازى را به وجود بیاورد، چرا نتواند نیروگاه بسازد؟ باید بتوانیم. چرا نتوانیم؟ یک روزى میگفتند: شما نمیتوانید نیروگاه بخارى هم بسازید. من یادم هست دورهى ریاست جمهورى خود من بود؛ نیروگاهى بود که در زمان رژیم گذشته شروع شده بود، نصفهکاره مانده بود. مىآمدند میرفتند تا دلالهاى بینالمللى از یک کشورى بیایند آن را درست کنند. بعضىها هم میگفتند ما در داخل میتوانیم درست کنیم. ما چند نفر از مسئولین مرتبط با این مسائل را در دفتر ریاست جمهورى خواستیم - چند تا از رؤساى کشور را - نخست وزیر و دیگران را هم دعوت کردیم تا بحث کنیم. اینها آمدند گفتند: آقا امکان ندارد که ما بتوانیم آن نیروگاه را - که نزدیک تهران هم هست - به آخر برسانیم و افتتاح کنیم. این، قضاوت آنها بود. گفتند: اصلاً امکان ندارد؛ حتماً بایستى خارجى بیاید. ما خارجى را نیاوردیم؛ متخصص داخلى رفت آن را کامل کرد، درست هم کرد، الان هم سالهاست که دارد برق میدهد و از تولید او دارد کشور استفاده میکند.
اول انقلاب جهاد سازندگى میخواست سیلو بسازد. میدانید سیلوهاى ما را در دوران طاغوت، شوروىها میساختند. رژیم طاغوت گندم را از آمریکا میگرفت، سیلویش را شوروى میساخت! سیلو ظاهرش ساده است، اما نسبتاً فناورى پیچیدهاى است. جهاد سازندگى گفت میخواهیم سیلو بسازیم؛ از اطراف صدا بلند شد که آقا نمیتوانید؛ بیخود خودتان را معطل نکنید، سرمایهى کشور را هم به باد ندهید. یک نمونهى سیلوى کوچکى در خوزستان ساختند که بنده آن وقت رفتم بازدید کردم. امروز کشور جمهورى اسلامىِ شما یکى از سیلوسازهاى درجهى یک دنیاست؛ جزء کشورهاى سیلوساز برجستهى درجهى یک است.
یکى از سدهاى نزدیک تهران آب میداد. گفتند بروند این را درست کنند؛ گفتند خود کمپانى سازندهى این سد باید بیاید؛ رفتند آوردند. این هم مربوط به اوائل ریاست جمهورى ماست. میگفتند: مگر ما میتوانیم سد درست کنیم؟ همین تلقیناتِ گذشته بود. جوانهاى ما همت کردند، رفتد سراغ سدسازى. امروز کشور جمهورى اسلامى به فضل الهى بهترین سدساز این منطقه است. در منطقهى ما هیچ کشورى مثل جمهورى اسلامى مسلط بر ساختن سدهاى بزرگ - چه سد بتونى، چه سد خاکى - نیست. سدهائى که ما ساختیم، از مشابههاى خودش که زمان طاغوت به وسیلهى شرکتهاى خارجى ساخته شده، بهتر و با ظرفیت بیشتر و البته با هزینهى بسیار بسیار کمتر است؛ کار خودمان هم هست. چرا نمیتوانیم؟ نخیر، نیروگاه هستهاى هم میتوانیم بسازیم؛ باید بسازیم. امروز شروع بکنیم، چند سال دیگر جواب خواهد داد. چند سال دیگر شروع بکنیم، چند سال بعدش جواب خواهد داد. اگر شروع نکنیم، عقب میمانیم. امروز اگر غنىسازى را شروع نمیکردیم، بایستى ده سال بعد، بیست سال بعد بالاخره شروع میکردیم. میگویند آقا روسها که به شما اورانیوم غنىسازىشده میدهند، سوخت نیروگاه هستهاى میدهند؛ خودتان میخواهید چه کار کنید؟ این از آن حرفهائى است که این آقاى رئیس جمهور محترم کمدان آمریکا هم اخیراً بیان فرمودند، که خب روسها که دارند میدهند، ایران میخواهد چه کار کند! اینجا هم یک عدهاى که نه به قدر او محترمند، نه به قدر او کمدانند، همان حرف را تکرار کردند که آقا روسها که دارند میفروشند. دیدید دیگر؛ محمولهى اول آمد، محمولهى دوم آمد؛ دیگر شما میخواهید چه کار کنید که خودتان غنىسازى کنید؟ این مثل این میماند که به کشورى که ذخائر نفتىِ زیر زمینش پر است، بگویند آقا چرا چاه میزنى؛ خب برو نفت را بخر از بیرون بیاور! یعنى کشورى که داراى ذخائر نفتى است، بشود واردکنندهى نفت! چقدر خندهآور است. اگر یک روزى دلشان نخواست این سوخت را بدهند، یا گفتند به این قیمت میدهیم، یا گفتند به این شرط میدهیم، ملت ایران ناچار است قبول کند.
انرژی هستهای پشتوانهی مستحکم اعتماد به نفس ملی
ببینید، اینها آن چیزهائى است که اگر چنانچه توجه کنید، خواهید دید همان نقشهى ایجاد یأس دشمن است که حالا یک کار به این عظمت انجام گرفته - مسئلهى انرژى هستهاى - این همه دربارهاش مردم شادى و خوشحالى کردند، آقا در بیاید که: چرا شما بیخود مملکت را به این چالشهاى اینچنینى میکشانید، براى خاطر یک چیز کماهمیتِ انرژى هستهاى؟! ببینید، این همان ایجاد یأس است؛ این همان چیزى است که شما باید مراقبش باشید. این یکى از آن رخنههاست که اعتماد به نفس ملى را ضربه میزند؛ همچنان که در چند سال قبل متأسفانه این کار شد. یعنى همین مسئلهى انرژى هستهاى را که باید پشتوانهى مستحکم اعتماد به نفس ما ملت ایران میشد، خواستند وسیلهاى بکنند براى اینکه اعتماد به نفس را از ما بگیرند. هى فشار آوردند که باید این را تعطیل کنید، باید آن را تعطیل کنید، باید آن را تعطیل کنید. رسیدند به کارخانهى یو.سى.اف اصفهان، گفتند: این را هم باید تعطیل کنید. آن مقدمات اوّلى است. بنده آن وقت به مسئولین گفتم که اگر این حرف را گوش کردید، فردا خواهند گفت باید معادن اورانیوم را هم که توى این کشور هست، کلاً یکجا جمع کنید بدهید به ما، تا خاطرجمع شویم که شما نمیخواهید بمب اتم بسازید!
این فرایند عقبنشینى البته براى ما یک فایدهاى داشت - بىفایده نبود این عقبنشینىها - فایدهاش این بود که هم خودمان وعدهها و حرفهاى رقباى اروپائى و غربى را تجربه کردیم، هم افکار عمومى دنیا تجربه کرد. امروز هر کس به ما میگوید آقا تعلیق موقت بکنید، ما میگوئیم تعلیق موقت را که یک بار کردیم؛ دو سال! دو سال تعلیق موقت کردیم. فایدهاش چه شد؟ اول گفتند موقت تعلیق کنید، گفتند تعلیق داوطلبانه بکنید؛ ما هم به خیال موقت و به خیال داوطلبانه، تعلیق کردیم. بعد هر وقت اسم از برداشتن تعلیق آمد، یک قرشمال بازىاى در سطح دنیا درست کردند - در سطح مطبوعات و رسانهها و محافل سیاسى - واى، داد، داد، ایران میخواهد تعلیق را بشکند! تعلیق شد یک امر مقدس که ایران اصلاً حق ندارد نزدیکش برود! ما این را تجربه کردهایم؛ دیگر، تجربهى جدیدى نیست. آخرش هم گفتند: این تعلیق موقت کافى نیست؛ اصلاً باید بکلى بساط اتمى را جمع کنید. همین اروپائىها که میگفتند شش ماه تعلیق کنید، وقتى این کار را کردیم، گفتند بایستى جمع کنید! این فرایند عقبنشینى، این فایده را براى ما داشت؛ هم براى خود ما تجربه شد، هم براى افکار عمومى دنیا تجربه شد. لیکن عقبنشینى بود دیگر؛ عقبنشینى کردند.
من همان وقت هم در جلسهى مسئولین - که از تلویزیون پخش شد - گفتم اگر چنانچه بخواهند به این روند مطالبهى پىدرپى ادامه بدهند، بنده خودم وارد میدان میشوم؛ همین کار را هم کردم. بنده گفتم که بایستى این روند عقبنشینى متوقف شود و تبدیل بشود به روند پیشروى، و اولین قدمش هم باید در همان دولتى انجام بگیرد که این عقبنشینى در آن دولت انجام گرفته بود؛ و همین کار هم شد. در زمان دولت قبل، اولین قدم به سمت پیشرفت برداشته شد؛ تصمیم گرفته شد که کارخانهى یو.سى.اف اصفهان راهاندازى شود، و راهاندازى هم شد، و دنبالش هم بحمداللَّه این پیشرفتهاى بعدى است تا امروز.
مایهى اعتماد به نفس ملى را تبدیل میکنند به مایهى بىاعتمادى، که نبادا دشمن حمله کند، نبادا دشمن ضربه بزند. از این قبیل مسائل زیاد است؛ این چیزهائى که سعى میکنند با وسوسه ایجاد کردن، کار خود را پیش ببرند. مثلاً ما یکى از سیاستهاى اساسىمان قطع رابطهى با آمریکاست. هرگز هم نگفتیم ما تا ابد قطع رابطه خواهیم بود؛ نه، هیچ دلیلى ندارد که تا ابد قطع رابطه با هر کشورى، با هر دولتى داشته باشیم. مسئله این است که شرائط این دولت به گونهاى است که رابطهى با او براى ما ضرر دارد. انسان رابطه را با هر کشورى به دنبال تعریف یک منفعتى ایجاد میکند؛ آنجائى که براى ما منفعت ندارد، دنبال رابطه نمیرویم؛ حالا اگر ضرر داشت، به طریق اولى دنبال رابطه نمیرویم.